یکی از ویژگی های حجر الأسود آن است که اگر از مکان خود به هر دلیلی جدا گردد فقط به وسیله امام معصوم علیه السلام در مکان خود نصب می گردد.(1) از این رو مرحوم قطب الدین راوندی قدس سره در کتاب «الخرائج و الجرائج» روایت نموده است: «أَنَّ اَلْحَجَّاجَ بْنَ یُوسُفَ لَمَّا خَرَّبَ اَلْکَعْبَةَ […]
یَکَاد یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکْنُ اَلْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ(2)
هنگامی که برای دست کشیدن و بوسیدن حجر الأسود می آید، نزدیک است رکن حطیم به سبب آشنایی با ایشان دستش را نگاه دارد.
«وَ اللّهِ مَا یُؤَدِّی ذَلِکَ أَحَدٌ غَیْرُ شِیعَتِنَا، وَ لَا حَفِظَ ذَلِکَ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ أَحَدٌ غَیْرُ شِیعَتِنَا، وَ إِنَّهُمْ لَیَأْتُونَهُ فَیَعْرِفُهُمْ وَ یُصَدِّقُهُمْ، وَ یَأْتِیهِ غَیْرُهُمْ فَیَنْکُرُهُمْ وَ یُکَذِّبُهُمْ،وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَحْفَظْ ذَلِکَ غَیْرُکُمْ فَلَکُمْ وَ اللّهِ یَشْهَدُ، وَ عَلَیْهِمْ وَ اللّهِ یَشْهَدُ بِالْخَفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ الْکُفْرِ. وَ هُوَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ مِنَ اللّهِ عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَجِیءُ وَ لَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَ عَیْنَانِ فِی صُورَتِهِ الْأُولَی، یَعْرِفُهُ الْخَلْقُ وَ لَا یُنْکِرُونَهُ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاةُ وَ جَدَّدَ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ عِنْدَهُ بِحِفْظِ الْعَهْدِ وَ الْمِیثَاقِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ یَشْهَدُ عَلَی کُلِّ مَنْ أَنْکَرَهُ وَ جَحَدَ وَ نَسِیَ الْمِیثَاقَ بِالْکُفْرِ وَ الْإِنْکَارِ.»
به خدا سوگند احدی غیر از شیعیان ما، آن عهد و میثاق را ادا نمی کند. و احدی غیر از شیعیان ما، آن عهد و پیمان را حفظ نمی کند. و به راستی هنگامی که شیعیان کنار حجر الأسود می آیند، آن ها را می شناسد و تصدیقشان می کند. و غیر شیعیان که به کنار حجر الأسود می آیند، آن ها را نمی شناسد و [در آن چه می گویند] تکذیبشان می نماید. به خاطر آن که غیر از شما شیعیان کسی آن [امانت و عهد] را حفظ و نگهداری نکرده است. پس به خدا سوگند به نفع شما و
بر علیه دیگران به نقض عهد و انکار و کفرشان شهادت می دهد. و [شهادت] حجر الأسود روز قیامت حجّت رسا از طرف خداوند بر علیه آنان است. حجر الأسود [روز قیامت] به همان صورت نخستش می آید. [یعنی] در حالی که زبانی گویا و دو چشم دارد، بندگان او را می شناسند و انکارش نمی کنند. او برای کسی که [در دنیا به عهدش] وفا نموده و برای کسی که نزد او تجدید عهد و پیمان نموده، به حفظ و نگهداری عهد و پیمانش، و ادای امانتش شهادت می دهد. و بر هر که آن را انکار و تکذیب کرده، و میثاق را فراموش نموده، به کفر و انکارش شهادت می دهد.
«کَانَ مَلَکاً عَظِیماً مِنْ عُظَمَاءِ الْمَلَائِکَةِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَلَمَّا أَخَذَ اللّهُ الْمِیثَاقَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ، کَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ ذَلِکَ الْمَلَکُ، فَاتَّخَذَهُ اللّهُ أَمِیناً عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ فَأَلْقَمَهُ الْمِیثَاقَ وَ أَوْدَعَهُ عِنْدَهُ، وَ اسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ أَنْ یُجَدِّدُوا عِنْدَهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ الْإِقْرَارَ بِالْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ الَّذِی أَخَذَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، ثُمَّ جَعَلَهُ اللّهُ تَعَالَی مَعَ آدَمَ علیه السلام فِی الْجَنَّةِ، یُذَکِّرُهُ الْمِیثَاقَ وَ یُجَدِّدُ عِنْدَهُ الْإِقْرَارَ فِی کُلِّ سَنَةٍ، فَلَمَّا عَصَیآدَمُ علیه السلام وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَنْسَاهُ اللّهُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ الَّذِی أَخَذَهُ اللّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی وُلْدِهِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه واله وسلم وَ وَصِیِّهِ علیه السلام وَ جَعَلَهُ بَاهِتاً حَیْرَاناً.»(5)حجر الأسود فرشته ای بزرگ از ملائکه عظیم الشأن، نزد خداوند بود. و هنگامی که خداوند از ملائکه پیمان [بر ربوبیّت خویش و نبوّت محمّد صلی الله علیه واله وسلم و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ] گرفت، او نخستین فرشته ای بود که ایمان آورد و اقرار نمود. لذا خداوند او را بر همه آفریدگانش امین قرار داد و پیمان را به او خورانْد و نزد وی به امانت سپرد. و بندگان را به عبادت فرا خواند که نزد او در هر سال عهد و پیمانی که خداوند از آن ها گرفته است را تجدید و [بدان] اقرار نمایند. آنگاه خداوند او را با حضرت آدم علیه السلام در بهشت قرار داد که میثاق را به او متذکّر شود. و هر سال حضرت آدم علیه السلام با اقرار کردن نزد او تجدید پیمان می نمود. و هنگامی که حضرت آدم علیه السلام ترک اولی کرد و از بهشت بیرون شد، خداوند عهد و پیمانی که از حضرت آدم علیه السلام و فرزندانش [در عالم ذر] برای حضرت محمّد صلی الله علیه واله وسلم و وصیش [حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ] گرفته بود را از یاد آدم برد و او را [در زمین] سرگردان و حیران قرار داد.
در کتاب «مختصر البصائر» در ضمن روایت دیگری از عبداللّه بن سنان نقل شده است: ما در حال طواف بودیم، مردی از آل عُمر از نزدیک ما گذشت، در حالی که دستش را مرد دیگری گرفته بود. پس او بر حجر الأسود دست کشید، آن مرد عمری بر سرش فریاد زد و با او درشتی نمود و به او گفت:
«بَطَلَ حَجُّکَ، إِنَّ الَّذِی تَسْتَلِمُهُ حَجَرٌ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ.»
حجّ تو باطل است، به راستی این چیزی را که تو دست کشیدی سنگ است و هیچ سود و زیانی به حال تو ندارد.
عبد اللَّه بن سنان گوید بعد از این واقعه به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، آیا کلام مرد عمری را به آن کسی که به حجر الأسود دست کشید را شنیدید. و به او چه رساند آن چه را که رساند؟ حضرت فرمودند: چه چیزی به او گفت؟ عرض کردم: به او گفت، ایبندۀ خدا! حجّ تو باطل شد. و این فقط یک سنگ است و سود و زیانی به حال تو ندارد. امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمودند:
«کَذَبَ ثُمَّ کَذَبَ ثُمَّ کَذَبَ، إِنَّ لِلْحَجَرِ لِسَاناً ذَلْقاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ…»(6)
(دروغ می گوید، دروغ می گوید، دروغ می گوید، به راستی که حجر الأسود در روز قیامت، زبانی تیز و گویا دارد. و برای هر کسی که به عهد و پیمانش وفا کند، شهادت و گواهی به وفا می دهد…)
نظرات