مَلِکِ آسمان هفتم

مَلِکِ آسمان هفتم
آبان 23, 1402
64 بازدید

مرحوم علامه مجلسی قدس سره در روایتی طولانی از جناب ابوذر غفاری نقل کرده است: روزی در خانهٔ امّ سلمه با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نشسته بودم. و حضرت برای من صحبت می کردند و من به فرمایشات ایشان گوش می دادم که ناگهان حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام داخل خانه […]

مرحوم علامه مجلسی قدس سره در روایتی طولانی از جناب ابوذر غفاری نقل کرده است: روزی در خانهٔ امّ سلمه با پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نشسته بودم. و حضرت برای من صحبت می کردند و من به فرمایشات ایشان گوش می دادم که ناگهان حضرت علیّ بن ابی طالب علیهما السلام داخل خانه شدند. پس صورت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم با دیدن برادر و پسر عمویشان از فرط خوشحالی نورانی شد. سپس ایشان را در آغوش گرفتند و میان چشمانشان را بوسیدند و بعد از مدّتی نگاهی به من انداختند و فرمودند: ای ابوذر! آیا این شخصی [حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ] که الآن بر ما وارد شد را آنچنان که بایسته و شایسته است، می شناسی؟ ابوذر می گوید: عرض کردم: ای رسول خدا! ایشان برادر و پسر عموی شما و همسر فاطمهٔ پاک دامن و پدر حسن و حسین علیهم السلام سرور جوانان بهشت هستند. پس رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:

«یَا أَبَاذَرٍّ! هَذَا الْإِمَامُ الْأَزْهَرُ وَ رُمْحُ اللَّهِ الْأَطْوَلُ وَ بَابُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ فَمَنْ أَرَادَ اللَّهَ فَلْیَدْخُلِ الْبَابَ، یَا أَبَا ذَرٍّ! هَذَا الْقَائِمُ بِقِسْطِ اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ وَ النَّاصِرُ لِدِینِ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَمْ یَزَلْ یَحْتَجُّ بِهِ عَلَی خَلْقِهِ فِی الْأُمَمِ کُلُّ أُمَّةٍ یَبْعَثُ فِیهَا نَبِیّاً، یَا أَبَا ذَرٍّ! إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ عَلَی کُلِّ رُکْنٍ مِنْ أَرْکَانِ عَرْشِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ لَیْسَ لَهُمْ تَسْبِیحٌ وَ لَا عِبَادَةٌ إِلَّا الدُّعَاءَ لِعَلِیٍّ وَ شِیعَتِهِ وَ الدُّعَاءَ عَلَی أَعْدَائِهِ، یَا أَبَا ذَرٍّ! لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا بَانَ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا مُؤْمِنٌ مِنَ الْکَافِرِ وَ لَا عُبِدَ اللَّهُ لِأَنَّهُ ضَرَبَ رُءُوسَ الْمُشْرِکِینَ حَتَّی أَسْلَمُوا وَ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ وَ لَا یَسْتُرُهُ مِنَ اللَّهِ سِتْرٌ وَ لَا یَحْجُبُهُ مِنَ اللَّهِ حِجَابٌ وَ هُوَ الْحِجَابُ وَ السِّتْرُ.»

(ای ابوذر! ایشان امام نورانی و نیزه بلند الهی و دروازه بزرگ خداوند است. پس هر کس که خداوند را طلب کند باید از این در داخل شود. ای ابوذر! اوست که عدالت الهی را برقرار و از حریم خداوند دفاع می کند. یاری رسان دین الهی و حجّت خداوند بر بندگان است. خداوند متعال همواره به واسطه [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] بر بندگانش در امّت هایی که پیامبری مبعوث فرموده است، اقامه حجّت می کند. ای ابوذر! خداوند متعال در هر رکن از ارکان عرشش هفتاد هزار فرشته قرار داده است که تنها عبادت وتسبیح آن ها دعا کردن برای [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] و یاران ایشان و نفرین بر دشمنان [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] است، ای ابوذر! اگر [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] نبود حقّ از باطل و مؤمن از کافر تشخیص داده نمی شد و خدا هم عبادت نمی گردید چرا که او سرهای مشرکین را از بدن جدا کرد تا زمانی که اسلام آوردند و خداوند را پرستش کردند. و اگر این چنین نبود نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی. و هیچ پرده ای از سوی خدا او را مستور نمی داشت و هیچ حجابی از سوی خدا او را محجوب نمی کرد، بلکه او خود حجاب و ستر است.)

سپس رسول خدا این آیه را خواندند:

(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ)

«از [احکام] دین آن چه را که به نوح درباره آن سفارش کرد برای شما تشریع کرد و آن چه را به تو وحی کردیم و آن چه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که دین را بر پا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید بر مشرکان آن چه که ایشان را به سوی آن فرا می خوانی گران می آید خدا هر که را بخواهد به سوی خود برمی گزیند و هر که را که از در توبه درآید به سوی خود راه می نماید»و بعد فرمودند: ای ابوذر! خداوند متعال در وحدانیت و ملکش یکتا بود، سپس بندگان مخلصش را برای خود در نظر گرفت، و برای آن ها بهشت را مباح کرد. هر آن کس را که بخواهد هدایت کند ولایت حضرت علیّ علیه السلام را به او خواهد شناساند و هر آن کس را بخواهد گمراه کند، وی را از شناخت حضرت علیّ علیه السلام باز می دارد.

«یَا أَبَا ذَرٍّ! هَذَا رَایَةُ الْهُدَی وَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمَهَا اللَّهُ الْمُتَّقِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَبْغَضَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ کَانَ ضَالًّا مُضِلًّا وَ مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَهُ کَانَ مُشْرِکاً، یَا أَبَا ذَرٍّ! یُؤْتَی بِجَاحِدِ وَلَایَةِ عَلِیٍّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَصَمَّ وَ أَعْمَی وَ أَبْکَمَ فَیُکَبْکِبُ فِی ظُلُمَاتِ الْقِیَامَةِ یُنَادِی (یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ) وَ فِی عُنُقِهِ طَوْقٌ مِنَ النَّارِ لِذَلِکَ الطَّوْقِ ثَلَاثُمِائَةِ شُعْبَةٍ عَلَی کُلِّ شُعْبَةٍ مِنْهَا شَیْطَانٌ یَتْفُلُ فِی وَجْهِهِ وَ یَکْلَحُ مِنْ جَوْفِ قَبْرِهِ إِلَی النَّارِ.»

(ای ابوذر! [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] پرچم هدایت، کلمه تقوی، ریسمان محکم الهی، پیشوای اولیاء من و نور طاعت پیشه گانِ من است. او کلمه ای است که خداوند متعال آن را بر پرهیزکاران واجب کرده است، کسی که او را دوست بدارد، مومن، و کسی که با او دشمنی ورزد، کافر است. کسی که ولایت او را ترک کند گمراه و گمراه کننده و کسی که ولایتش را انکار کند مشرک است. ای ابوذر! منکر ولایت [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] در روز قیامت کر و کور و لال مبعوث می شود و در تاریکی های قیامت تلوتلو می خورد و بر زمین می افتد. در حالی که می گوید: (حسرت و آه برای من به خاطر کوتاهی که انجام دادم) و بر گردنش طوقی از آتش است که سیصد شعبه دارد، و بر هر شعبه شیطانی است، که بر صورتش آب دهان می اندازد. و از درون قبر تا هنگامی که به آتش در می آید، چهره اش کریه و زشت می گردد.)

ابوذر گفت: عرض کردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای شما باد، قلبم را سرشار از شادی و سرور کردید. بیشتر سخن بگوئید و این شادیم را افزون کنید. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: بله، وقتی به معراج رفتم و به آسمان دنیا رسیدم فرشته ای اذان گفت و اقامه نماز به جای آورد. جبرئیل دستم را گرفت و جلو برد و عرض کرد: ای محمّد برای ملائک نماز به جای آور. بدرستی که مدّت ها است که در شوق [زیارت] شما هستند. پس من برای هفتاد صف از ملائکه که از مشرق تا مغرب ایستاده بودند، و تعداد آن ها را تنها خداوند متعال می دانست، نماز خواندم. پس وقتی نماز به پایان رسید، گروهی از ملائک نزد من آمدند، و به من سلام کردند، و عرضه داشتند:

«لَنَا إِلَیْکَ حَاجَةٌ، فَظَنَنْتُ أَنَّهُمْ یَسْأَلُونِّیَ الشَّفَاعَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَنِی بِالْحَوْضِ وَ الشَّفَاعَةِ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ. فَقُلْتُ: مَا حَاجَتُکُمْ مَلَائِکَةَ رَبِّی، قَالُوا: إِذَا رَجَعْتَ إِلَی الْأَرْضِ، فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُ بِأَنَّا قَدْ طَالَ شَوْقُنَا إِلَیْهِ.»

(ما از شما در خواست [و حاجتی] داریم. گمان کردم که شفاعتم را طلب می کنند، چرا که خداوند متعال با بخشیدن حوض کوثر و شفاعت مرا بر تمام انبیاء برتری داده است. گفتم: ای فرشتگان پروردگار من! از من چه می خواهید؟ عرض کردند: اگر به زمین برگشتی سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان، و به او خبر ده که مدّت ها است که شوق [زیارت و دیدار] او را داریم.)

سپس حضرت فرمودند به آن ها گفتم: ای فرشتگان پروردگار من! آیا ما را آنچنان که بایسته و شایسته است می شناسید؟ عرض کردند:

«یَا رَسُولَ اللَّهِ! لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَشْبَاحَ نُورٍ فِی نُورٍ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ جَعَلَ لَکُمْ مَقَاعِدَ فِی مَلَکُوتِهِ بِتَسْبِیحٍ وَ تَقْدِیسٍ وَ تَکْبِیرٍ لَهُ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ مِمَّا أَرَادَ مِنْ أَنْوَارٍ شَتَّی وَ کُنَّا نَمُرُّ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ تُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ تُقَدِّسُونَ وَ تُکَبِّرُونَ وَ تُحَمِّدُونَ وَ تُهَلِّلُونَ فَنُسَبِّحُ وَ نُقَدِّسُ وَ نُحَمِّدُ وَ نُهَلِّلُ وَ نُکَبِّرُ بِتَسْبِیحِکُمْ وَ تَقْدِیسِکُمْ وَ تَحْمِیدِکُمْ وَ تَهْلِیلِکُمْ وَ تَکْبِیرِکُمْ فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِلَیْکُمْ وَ مَا صَعِدَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَمِنْ عِنْدِکُمْ فَلِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ؟»(ای رسول خدا! مگر می شود که شما را نشناخت، حال آن که شما نخستین خلائق خداوند هستید. پروردگار متعال شما را از اشباح نور، در نوری از نور خودش خلق کرد، و جایگاهی برای شما در ملکوتش قرار داد، تا تسبیح و تقدیس و تکبیر او را نمائید. سپس فرشتگان را از نورهای مختلفی که اراده کرده بود آفرید، و ما بر شما می گذشتیم در حالی که تسبیح و تقدیس و تکبیر و تحمید و تهلیل خدا را می گفتید، و ما هم به واسطه تسبیح و تقدیس و تحمید و تکبیرِ شما، خداوند را تسبیح و تقدیس و تحمید و تهلیل و تکبیر نمودیم. پس هر آن چه از طرف خداوند نازل می شود به سوی شما است، و هر چه به سوی خداوند بالا می رود، از جانب شماست؛ پس چرا شما را نشناسیم؟)

در ادامه حضرت فرمودند: سپس مرا به آسمان دوّم عروج دادند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. گفتم: ای ملائکه خداوند من! آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است، می شناسید؟ عرض کردند:

«وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَی وَ أَنْتُمُ الْجُنُبُ وَ الْجَانِبُ وَ أَنْتُمُ الْکَرَاسِیُّ وَ أُصُولُ الْعِلْمِ، فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.»

(چگونه شما را نمی شناسیم، در حالی که برگزیدگان خدا در میان خلق او هستید و خزانه های علم او هستید. شما دستگیره محکم و حجّت بزرگ خداوند هستید، شما جَنب [الله] و جانب هستید و شما پایه ها و اساس علم هستید. سلام ما را به علیّ [ علیه السلام ] برسان.)

سپس مرا به آسمان سوّم عروج دادند، و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آن ها گفتم: ای ملائکه پروردگارم، آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است می شناسید؟ عرض کردند:

«وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ بَابُ الْمَقَامِ وَ حُجَّةُ الْخِصَامِ وَ عَلِیٌّ دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ فَاصِلُ الْقَضَاءِ وَ صَاحِبُ الْعَصَا، قَسِیمُ النَّارِ غَداً وَ سَفِینَةُ النَّجَاةِ، مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْتَخَلَّفَ عَنْهَا فِی النَّارِ تَرَدَّی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، أَنْتُمُ الدَّعَائِمُ وَ نُجُومُ الْأَقْطَارِ، فَلِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ، فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.»

(چرا شما را نشناسیم، در حالی که شما باب مقام و حجّت در برابر دشمنان هستید و [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] دابة الأرض می باشد، و جدا کننده قضاء، و صاحب عصا و تقسیم کننده آتش در فردا است. او کشتی نجاتی است که هر کس سوار آن شد، نجات یافت و هر کس از آن تخلّف نمود، در قیامت به آتش خواهد افتاد. شما ستون ها و ستارگان سرزمین ها هستید. بنابراین چرا شما را نشناسیم؟ سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان.)

سپس مرا به آسمان چهارم بردند و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آن ها گفتم ای ملائکه خداوند متعال، آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است می شناسید؟ عرض کردند:

«وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ أَنْتُمْ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَیْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ عَلَیْکُمْ یَنْزِلُ جَبْرَئِیلُ بِالْوَحْیِ مِنَ السَّمَاءِ، فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.»

(چگونه شما را نمی شناسیم، حال آن که شما درخت نبوّت، خانه رحمت، معدن رسالت و مکان رفت و آمد ملائکه هستید. و همواره جبرئیل از آسمان، وحی الهی را به شما نازل می کند. سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان.)

سپس مرا به آسمان پنجم بردند، و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آن ها گفتم: ای ملائکه خداوند متعال، آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است، می شناسید؟ گفتند:

«وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ نَحْنُ نَمُرُّ عَلَیْکُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ بِالْعَرْشِ وَ عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَیَّدَهُ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَعَلِمْنَا عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیٌّ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ تَعَالَی، فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ»

(چگونه شما را نمی شناسیم، در حالی که صبح گاه و شام گاه بر شما در عرش گذر می کنیم و بر آن نوشته شده است: «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه است، پس او را با علیّ بن ابی طالب حمایت کنم.» آن گاه بود که فهمیدیم [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] یکی از اولیای خداوند است. سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان.)بعد از آن مرا به آسمان ششم بردند، و ملائکه آنجا هم سخنی شبیه یاران خود گفتند. به آن ها گفتم ای ملائکه خداوند من! آیا ما را آن طور که بایسته و شایسته است، می شناسید؟ عرض کردند:

«وَ لِمَ لَا نَعْرِفُکُمْ وَ قَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَنَّةَ الْفِرْدَوْسِ وَ عَلَی بَابِهَا شَجَرَةٌ وَ لَیْسَ فِیهَا وَرَقَةٌ إِلَّا وَ عَلَیْهَا حَرْفٌ مَکْتُوبٌ بِالنُّورِ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَی وَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ عَیْنُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.»

(چگونه شما را نمی شناسیم، حال آن که خداوند متعال بهشت فردوس را آفریده است، جائی که بر درِ آن درختی است که بر روی تمام برگ های آن با نور نوشته شده است: «لا أله الّا اللّه و محمّد رسول اللّه و علیّ بن ابی طالب دستگیره محکم، ریسمان ناگسستنی و چشم مراقبت خداوند بر تمام بندگان است.» سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان.)

بعد از آن مرا به آسمان هفتم بردند. در آنجا از ملائک شنیدم که می گفتند: شکر و سپاس خداوندی را که وعده خود به ما را، عملی کرد. گفتم: خداوند به چه چیزی شما را وعده داده است؟ عرض کردند:

«یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَمَّا خَلَقَکُمْ أَشْبَاحَ نُورٍ فِی نُورٍ مِنْ نُورِ اللَّهِ تَعَالَی عُرِضَتْ عَلَیْنَا وَلَایَتُکُمْ فَقَبِلْنَاهَا وَ شَکَوْنَا مَحَبَّتَکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَأَمَّا أَنْتَ فَوَعَدَنَا بِأَنْ یُرِیَنَاکَ مَعَنَا فِی السَّمَاءِ وَ قَدْ فَعَلَ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَشَکَوْنَا مَحَبَّتَهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَخَلَقَ لَنَا فِی صُورَتِهِ مَلَکاً وَ أَقْعَدَهُ عَنْ یَمِینِ عَرْشِهِ عَلَی سَرِیرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُرَصَّعٍ بِالدُّرِّ وَ الْجَوْهَرِ عَلَیْهِ قُبَّةٌ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَیْضَاءَ یُرَی بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا وَ ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا بِلَا دِعَامَةٍ مِنْ تَحْتِهَا وَ لَا عِلَاقَةٍ مِنْ فَوْقِهَا قَالَ لَهَا صَاحِبُ الْعَرْشِ قُوْمِی بِقُدْرَتِی فَقَامَتْفَکُلَّمَا اشْتَقْنَا إِلَی رُؤْیَةِ عَلِیٍّ نَظَرْنَا إِلَی ذَلِکَ الْمَلَکِ فِی السَّمَاءِ فَأَقْرِئْ عَلِیّاً مِنَّا السَّلَامَ.»(1)

(ای رسول خدا! زمانی که شما را از اشباح نور در نوری از نور خودش آفرید، ولایت شما را بر ما عرضه کرد، و ما هم قبول کردیم. سپس از دل تنگی خود، برای دیدار با شما نزد خداوند ناله کردیم، که وعده دیدار با شما را در آسمان داد، که [اکنون] آن را برآورده کرد. سپس از دل تنگی خود برای دیدار با [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] به پیشگاه خداوند شکوه کردیم، که وی فرشته ای را در چهره [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] خلق کرد، و آن را بر روی سریری در سمت راست عرش خود نشاند. آن سریر از طلای مزین به مروارید و جواهر بود، و بر روی آن گنبدی از مروارید سفید قرار داشت، که از ظاهرش باطنش پیدا و از باطنش ظاهرش هویدا بود. و هیچ گونه ستون و پایه ای در زیر آن نبود و به جایی هم متصل نبود، بلکه صاحب عرش به آن فرمود: با قدرت من بایست و ایستاد. این گونه بود که هرگاه دل ما برای [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] تنگ می شد به آن فرشته نگاه می کردیم. ای رسول خدا! سلام ما را به [حضرت] علیّ [ علیه السلام ] برسان.)

آری درخواست ملائکه آسمان ها از وجود نازنین حضرت خاتم الأنبیاء صلی الله علیه واله وسلم ، فقط و فقط سلام رساندن به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، آن هم از راه دور می باشد. و اگر چه در محضر دریای جود و بخشش و کرم و بزرگواری بودند، حتّی از حضرت، درخواست شفاعت هم نکردند، چرا که خود نیک می دانند، یک سلام از راه دور به جناب اسد اللّهی، مولانا علیّ بن أبی طالب علیهما السلام، ارزشش حتّی بیش از شفاعت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می باشد. از این رو از باب آن که، چون که صد آید نود هم پیش ماست، از حضرت خاتم الأنبیاء صلی الله علیه واله وسلم فقط درخواست نمودند، که وقتی به زمین برگشتید، سلام ما را به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برسانید. لذا باید گفت:

فدایت علیّ جان که هر حال و حین

سلامی به ذاتت چنین دل نشین

بُوَد برتر از هر عمل بهر دین

اگر چه بُوَد این عمل با یقین

شفاعت مولا به عرشِ برین

رسول خدا، آن شهِ راستین

1-  . بحارالأنوار، ج40، ص5

برچسب‌ها: