شیخ الطایفه مرحوم شیخ طوسی قدس سره از یحیی بن العلاء از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است: حضرت امام زین العابدین علیه السلام به قصد انجام حجّ به طرف مکه می رفتند، وقتی به بیابانی بین مکه و مدینه رسیدند، ناگاه به راهزنی برخورد کردند. راهزن به حضرت امام زین العابدین […]
شیخ الطایفه مرحوم شیخ طوسی قدس سره از یحیی بن العلاء از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است: حضرت امام زین العابدین علیه السلام به قصد انجام حجّ به طرف مکه می رفتند، وقتی به بیابانی بین مکه و مدینه رسیدند، ناگاه به راهزنی برخورد کردند. راهزن به حضرت امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: از مرکبت پایین بیا! حضرت فرمودند: قصد تو از این کار چیست؟ عرض کرد: می خواهم شما را بکشم و هر چه همراه داری را بگیرم، حضرت فرمودند: من هر چه به همراه دارم را با تو تقسیم می کنم و آن ها را برای تو حلال می نمایم. حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمودند: دزد عرض کرد: نه. حضرت فرمودند: پس از اموالم هر چند که اندک باشد، آنقدر به من بده تا با آن به مقصدم برسم، ولی دوباره راهزن امتناع کرد. از این رو حضرت به او فرمودند: پس خدای تو کجا است؟ راهزن جواب داد: خواب است! حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمودند:
«فَإِذَا أَسَدَانِ مُقْبِلَانِ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَأَخَذَ هَذَا بِرَأْسِهِ، وَ هَذَا بِرِجْلَیْهِ. قَالَ: فَقَالَ: زَعَمْتَ أَنَّ رَبَّکَ عَنْکَ نَائِمٌ؟»(1)
(پس ناگاه [به اعجاز امام زین العابدین علیه السلام دزد] دید دو شیر درنده مقابل او آمدند، یکی سر او را گرفت و یکی دو پایش را گرفت. امام باقر علیه السلام فرمودند: امام سجّاد علیه السلام در آن هنگام به او فرمودند: گمان کردی پروردگارت از تو غافل شده و خواب است؟)
نظرات