تقویت روحانیت از منظر امام خمینی رحمت الله علیه

خرداد 11, 1391
11 بازدید

در عظمت و بزرگی مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه شکی نیست . مرجعی که بسیار از بزرگان امروز از شاگردان وی بوده اند و به این مهم نیز افتخار می کنند . فقیهی که با نهایت اخلاص و تقوی ، مبتكر شیوه‏ های جدید در رجال و حدیث بود و سبك […]

در عظمت و بزرگی مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه شکی نیست .
مرجعی که بسیار از بزرگان امروز از شاگردان وی بوده اند و به این مهم نیز افتخار می کنند .
فقیهی که با نهایت اخلاص و تقوی ، مبتكر شیوه‏ های جدید در رجال و حدیث بود و سبك خاص خود را داشت تا جائیکه می شود ایشان را صاحب سبک دانست .
از بزرگی این مرد به جمله ای از امام خامنه ای ادام الله ظله علی رئوسنا بسنده می کنم که حضرتش در سی امین سالگرد ارتحال ایشان در پیامی فرمودند :

او چون خورشیدی درخشان بر تعدادی از علوم اسلامی بلكه بر روش‏ها و شیوه‏های تحقیق در آن‏ها و نیز بر فضای عام حیات مسلمین در زمان خود و پس از آن پرتوافشانی كرد و هنوز علمای اسلام و جهان اسلام از تأثیرات مبارك آن عمر پرثمر و ریاست و مرجعیت تامّه پانزده ساله او متمتّعند.

با کلام و فرمایش امام خامنه ای بر هیچ ذهن روشنی پوشیده نمی ماند که این مرجع بزرگوار خدمات بزرگی را تقدیم به جامعه ی اسلامی نمود که آثار این خدمات تا به امروز همچنان ادامه دارد .
اما آنچه در سیره ی حضرت آیت الله العظمی بروجردی به وضوح به چشم می خورد عدم مخالفت علنی با دستگاه حاکمه ی ظالمه پهلوی بود .
ایشان گاهی انتقاداتی را به شاه و اطرافیانش داشتند اما هیچگاه دیده نشد که به مخالفت علنی با دستگاه حاکم بپردازند .
مثلا در جریان تصویب لایحه ی اصلاحات ارضی ، ایشان مخالفت خود را به صورت نامه به شاه اعلام کردند اما اینکه این مخالفت رسانه ای شده و یا به صورت علنی از سوی دفتر ایشان مطرح شود ، چنین چیزی تا آخر عمر شریف ایشان صورت نگرفت .
ایشان پس از کودتای 28 مرداد و بازگشت شاه طی تلگرافی حضور دوباره ی وی را به فال نیک گرفته و مرقوم می دارند :

پیشگاه مبارک اعلی حضرت همایون شاهنشاه خلد الله ملکه، امید است ورود مسعود اعلی حضرت به ایران مبارک و موجب اصلاح مفاسد ماضیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد

و متاسفانه همین عدم مخالفت ها کار را به جائی رسانید که شاه با وقاحت تمام برای ایشان به جای عمامه ، کلاهی می فرستد که بر سر بگذارند .
حتی وقتی مبارزاتی علیه حکومت صورت می گرفت ایشان سعی در مهار کردن آن اعتراضات داشته و به نحوی قصد خشکاندن ریشه های آن انقلاب را داشتند .
( در توجیه این برخوردهای آیت الله بروجردی برخی شاگردان ایشان مطالبی را بیان می دارند که در جای خود باید درباره ی آن به بحث و گفتگو نشست .)

یکی از گروه هایی که در زمان مرجعیت ایشان علیه دستگاه ظالم پهلوی به مبارزات متعددی اقدام نمود؛ گروه موسوم به فدائیان اسلام بودند.
که به شدت از سوی آیت الله بروجردی محکوم شده و به نوعی از قم اخراج شدند .
( ناگفته نماند برخی معتقدند که اطرافیان آیت الله بروجردی درباری بودند و این اقدامات توسط آنها صورت می گرفت که البته این خود عذری بدتر از گناه است .)

سید ابوالفضل برقعی در این رابطه در کتاب خاطرات خود می نویسد :

وارد منزل كه شدم ديدم عده اي از طلاب و فداييان اسلام زخمي و دردمند آمده اند به منزل ما. گفتم چه شده؟ گفتند ديروز عصر عده اي از ما طلاب فدايي در نماز جماعت مغرب در مدرسه ي فيضيه شركت كرده بوديم، بدون خبر و ناگهاني عده اي چماق بدست به دستور آيت الله بروجردي و به رهبري شيخ علي لر كه يكي از طلاب لرستان است ريختند ميان صفوف جماعت و طلاب فدايي را مورد حمله و كتك قرار دادند و آقاي بروجردي دستور داده شهريه طلاب فداييان را قطع كنند و حجره هايي كه در مدرسه داشتند تخليه كنند.

حضرت امام خمینی رحمت الله علیه با شیوه ی آیت الله بروجردی موافق نبوده و ناراحتی های ایشان در این زمینه از زبان مرحوم سید احمد آقا در تاریخ ثبت است .
در کتاب مجموعه آثار یادگار امام – ج 1 – ص 660 از قول حاج احمد آقا آمده است :

در قضیه اعدام نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندی علیه دستگاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال شرایط به گونه‌ای بود که از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود، یعنی استدلال می‌کردند، حالا که بناست یک روحانی اعدام شود، لباس روحانی را از تن او بیرون بیاورید تا به مقام روحانیت اهانت نشود! درست نقطه مقابل، تفکر امام که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدس روحانیت شهید شود تا مردم بفهمند و آگاه شوند که اینها در صحنه هستند. از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود در صورتی که از دیدگاه امام مبارزه روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنی بخش حیات اسلام و انقلاب راه مبارزین بود.

در سالیان گذشته برخی جریانات سیاسی در راستای اهداف گروهی خود سعی به القاء این نظریه داشتند که “دیدگاه حضرت امام خمینی نسبت به حرکت و اقدامات فدائیان اسلام  بسیار منفی بود ” که از جمله مصادیق آن می‌توان به برخی از خاطرات مرحوم آقای منتظری و نیز مقاله علی اکبر محتشمی اشاره نمود.

همسر مرحومه ی حضرت امام خمینی ، سرکار خانم خدیجه ثقفی رحمت الله علیها در بیان خاطراتی از اعدام فدائیان اسلام که در روزنامه اطلاعات 12 خرداد 73 ص 11 به چاپ رسید از اختلاف نظر آیت الله بروجردی با حضرت امام خبر می دهند و می فرمایند :

مرحوم نواب صفوی و برادران واحدی را می‌خواستند بکشند، من با مادر آنها دوست بودم. آقا رفتند پیش آقای بروجردی که در این کار دخالت کنند ولی ایشان گفتند من در کار آنها دخالت نمی‌کنم. بعد هم آنها را کشتند.

همچنین خانم زهرا مصطفوی نوه ی حضرت امام در خاطره ای که در روزنامه ی اطلاعات مورخ  17 خرداد 67 چاپ شده در این باره گفته است :

حدودا سال 1334 بود که فداییان اسلام را محاکمه می‌کردند. در اتاق ایستاده بودم و مادرم داشتند کار می‌کردند که امام وارد شدند. صورت ایشان به شدت برافروخته بود و چشم ها حالت فوق العاده عصبانی و ناراحت ایشان را نشان می‌داد. فقط عبایشان را گوشه‌ای انداختند و با عصبانیت وارد شدند. گویا مادر از جریان خبر داشتند که پرسیدند: نتوانستید کاری کنید؟ گفتند: نخیر، نشد، نتوانستم. ایشان – آقای بروجردی- می‌گویند من به این کارها کاری ندارم… بعد امام از اتاق بیرون رفتند ولی حالشان خیلی منقلب بود، چون می‌دانستند نتیجه محاکمه فداییان اسلام یعنی اعدام. این را چون می‌دانستند، خوب معلوم بود مساله اعدام یک عده جوان بی‌گناه فعال مبارز طبیعتا چقدر سخت بود. بعد من از مادرم پرسیدم که جریان چیست؟ گفتند: محاکمه فداییان اسلام است و آقا [امام خمینی] پیش آیت الله العظمی بروجردی رفتند که بلکه ایشان جلوی محاکمه و اعدام گرفته شود، اما ظاهرا موفق نشده‌اند. چون مرام ایشان (آقای بروجردی) این بود که به حکومت کاری نداشته باشند.

و البته ده ها نقل قول دیگر که از تفاوت دیدگاه سیاسی حضرت امام با آیت الله بروجردی رحمت الله علیهما حکایت می کند . اما با این وصف وقتی برخی می خواهند از این موقعیت سوء استفاده کنند،حضرت امام خمینی رحمت الله علیه با صلابت هرچه تمام ، اجازه ی این سوء استفاده را نمی دهند .نواب صفوی هم همچون امام خمینی رحمت الله علیه وقتی با عرض ورزان روبرو می شود ایشان را نا امید می نماید .
نقل است که وقتی شهریه ی طلاب توسط آیت الله بروجردی قطع شده و ایشان مورد ضرب و جرح قرارگرفتند عده ای به نواب صفوی با طعنه گفتند :

به به که آیت الله بروجردی هم چقدر تحویلتان گرفت و شهریه اتان را چندین برابر کرد؟!

نواب صفوی در پاسخ به ایشان گفت :

درجه ما درجه یک سرباز است و درجه ی ایشان درجه ی یک سپهبد.
ایشان به وظیفه ی خود عمل کردند و ماهم به وظیفه ی خود .

امام خمینی رحمت الله علیه با وجود برخی اختلاف دیدگاه ها ، همواره تضعیف روحانیت شیعه را مغایر با دستورات دینی می دانسته و به جهت حفظ وحدت بین حوزویان اجازه نمی دادند که احدی از این إن قلت ها سوء استفاده نماید و زمانیکه برنامه ریزی تضعیف حضرت آیت الله بروجردی توسط دربار در حال پیاده سازی بود، امام خمینی با تمام قوای علمی در صحنه حاضر شدند و (با اینکه خودشان وزنه ای بودند برای حوزه ی علمیه و باب نبود که علماء در درس سایر علماء حاضر شوند ) در درس مرحوم آیت الله بروجردی شرکت کرده و با این عمل به گوش همگان رساندند که احدی حق ندارد روحانیت شیعه را تضعیف نماید و اینجاست که تفاوت دیدگاه امام خمینی با مرحوم آقای بروجردی به وضوح نمایان میشود ( در حالیکه بسیاری از روحانیون انقلابی توسط آیت الله بروجردی از قم اخراج و یا تبعید شدند ) .

حضرت آیت الله العظمی بروجردی خود قائل به ولایت تامه ی فقیه در همه ی امور بودند و این مسئله در قضیه ساخت مسجد اعظم قم (وقتی به جهت تخریب بعضی از اماکن مورد پرسش علما قرار گرفتند) نمود علنی پیدا کرد و جمله ی معروف ایشان بر زبان جاری شد . ایشان فرمودند :

ما فقیه را در قدرت و اختیار در ادامه امام معصوم(ع) می دانیم.

با این وصف هیچگاه از جانب ایشان اجازه ی شرکت روحانیون در امور سیاسی داده نمی شد و حتی طلاب در صورت مداخله در امور سیاسی تهدید به خلع لباس می شدند .

امام خمینی رحمت الله علیه با علم به اینکه شکاف بین روحانیون ، به ایجاد فاصله بین مردم می انجامد هیچگاه اجازه نداد که احساس شود که بین ایشان و آیت الله بروجردی در دیدگاه سیاسی ، اختلاف نظر وجود دارد و همواره در زمان حیات آیت الله بروجردی برای اعزاز و جلال آیت الله بروجردی کوشید و در کنار ایشان تلاش خود را معطوف وحدت هرچه بیشتر بین حوزویان می نمود و تضمین حیات حوزه را ارتباط تنگاتنگ حوزویان با یکدیگر و همچنین ارتباط حوزه با مردم می دانست .

اگر در زمان حیات آیت الله بروجردی ، اختلاف دیدگاه های سیاسی حضرت امام و ایشان علنی می شد دو اتفاق می افتاد :

اول : اینکه حوزه تضعیف می شد .
دوم : مردم اعتماد خود به روحانیت را از دست می دادند .

و این یک خطر بزرگ برای انقلاب بود چرا که همانطور که گفته شد تضمین حیات حوزه در ارتباط با مردم بود و وقتی این ارتباط از بین می رفت ، انقلاب ناکام می ماند . پس اولا روحانیت باید با قوت هرچه تمام همیشه در صحنه باشد و اسلام منهای روحانیت اسلام مد نظر دشمنان است و ایضا روحانیت باید همواره با مردم در ارتباط تنگاتنگ باشد .

اگر به قضیه خوب نگاه کنیم می بینیم که حضرت امام خمینی با کیاست کامل (علیرغم وجود اختلاف نظر در دیدگاه های سیاسی با آیت الله بروجردی که نمونه ای از آن در قضیه ی فدائیان اسلام ذکر شد) صبر نموده و اندیشه ی ” ولایت مطلقه ی فقیه ” که آیت الله بروجردی هم به آن معتقد بودند اما شرایط عملی نمودن آنرا نداشتند را به صورت عملی در متن حوزه پیاده نموده و در امتداد فعالیت آیت الله بروجردی ، پایه های انقلاب را با وحدت میان حوزویان مستحکم نمودند . در پیام امام خامنه ای به مناسبت سی امین سالگرد آیت الله العظمی بروجردی این مهم به چشم می خورد . در متن پیام آمده است :

حوزه علمیه تحت زعامت او پرورشگاه و خاستگاه افكار نو و گوهرهای درخشانی شد كه به بركت آن در سال‏های بعد نهضت روحانیت پی ریخته شد و حركتی كه در اوج آن انقلاب عظیم و شكوهمند اسلامی به رهبری مجدد بزرگ اسلام حضرت امام خمینی ـ قدّس اللّه‏ نفسه الزكیه ـ بود، سربرآورد.

و امروز بعد از گذشت بیش از نیم قرن از آغاز فعالیت های پوششی امام خمینی رحمت الله علیه برای انقلاب ،جهان اسلام مدیون بصیرت سیاسی و زحمات پیر جماران است .

خلاصه ی مطلب : اگر امام خمینی و آیت الله بروجردی در سطح کلان با هم اختلاف نظر داشتند اما حضرت امام خمینی به احدی اجازه نداد از این اختلاف سوء استفاده نماید و حضرت امام با تقویت آیت الله بروجردی و حضور در کنار ایشان ، روحانیت شیعه را تقویت نمود و پایه های انقلاب را مستحکم نمود .

برچسب‌ها:, , ,